-
بازگشتی دوباره
جمعه 15 تیرماه سال 1386 14:54
بعد از یک غیبت نسبت طولانی برگشتم ... اما این بار تنها نیستم یه دوست خوب بهم قول داده که بامن همکاری کنه... منتظر مطالب زیبا باشید...
-
عاشق دروغین
جمعه 15 تیرماه سال 1386 14:47
انکس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من امده باشد رهگذری بود که روی برگ های خشک پاییزی راه میرفت وصدای خش خش برگ ها همان اوازی بود که من گمان می کردم میگوید:می گوید دوستت دارم .... ما لحظات را سپری کردیم تا به خوشبختی برسیم دریغ که خوشبختی لحظاتی بود که سپری کردیم
-
عشق واقعی
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1384 15:30
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی سست و بی پروا شدن عشق یعنی دیدن بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی قطعه ی شعری نا تمام عشق یعنی بهترین حسن ختام
-
تو کجایی
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1384 15:25
تو همون حس غریبی که همیشه با منی تو بهوونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی تو امید انتظاری تو دلای ناامید مثل دیدن ستاره تو شبای ناپدید چه غریبونه گذشتند جمعه های سوت و کور هنوزم اما نرسیدی ای تجلی ظهور با تو ام، با تو که گفتی، تکیه گاه عاشقایی میدونم یه دنیا نوری، ساده ای، بی انتهایی مث لالایی بارون، تو کویر بی صدایی تو...
-
دوستت دارم
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1384 18:43
همه قشنگی ها توی چشاته همه مهربونی ها توی نگاته می دونم تو عاشقی مثل همیشه من می گم بدون تو دیگه نمیشه هرچی عاشقانه هست روی لباته همه ترانه هام توی صداته سر من همیشه روی شونه هاته من میگم حس خدایی تو صداته هر چی که ناز داری تو توی چشاته هر چی مهربونیه توی نگاته مثل هفت تا اسمون خیلی تو پاکی من می گم دوست دارم تو از...
-
به او بگویید دوستش دارم
سهشنبه 24 آبانماه سال 1384 20:19
به او بگویید دوستش دارم ، به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من درآن غرق شده، به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نورو شعرو ترانه برد، و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد به او بگویید دوستش دارم ، به او که صدای پایش را میشنوم، به او که لحن کلامش را میشناسم ، به او که عمق نگاهش را میفهمم، به او...
-
برای تو ای عشق من
سهشنبه 24 آبانماه سال 1384 20:12
چی میشد گر دل اشفته ی من به شهر چشمای تو عادت نمیکرد پرستوی نگاهت ناگهان از دل اشفته من هجرت نمیکرد چه میشد اولین روزه جدایی برایم تا قیامت شب نمیشد وجود پاک و سرشار از امیدم گرفتار سکوت شب نمیشد چه میشد میتوانستم برایت غزل های بگویم عاشقانه و یا در اخریم مصرع شعرم بگیرم از وجودت یک نشانه چه میشد زیر باران نگاهت , گل...